ياد آن گنجشك روي شاخهاش افتاد
صورتش گل داد
- پل
ايستاده بودي آن طرف
روي پل كه پا گذاشتم
باز جر و بحث چوبها
باز جيغهاي يك طناب نيمهپاره
پل خراب شد به يك اشاره
- جنگل
آرايشش را پاك كردند
او را
همرنگ سنگ و خاك كردند
موهاي سبزش را تراشيدند
چندين پرنده
وقتي كه برگشتند
ديگر لانههاشان را
نديدند
نظر شما